ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ایلیا و ویانا

گرفته شدن حال مامان ملیکا

دوشنبه هفته پیش مامانی بچه ها به من گفته بودند که یکمی زودتر بیا تا من به موقع به کلاس قرانم برسم ولی متاسفانه برای من در محل کار کاری پیش آمد و من تازه دیرتر از همیشه رسیدم درست همان روز هم مامانی خسته و بی حال هم بود که بعدا فهمیدم از صبح حالش بد بوده ولی به من نگفته خلاصه مامانی فرشته دیگه نرسید به کلاسش بره و من خیلی ناراحت شدم خودش هم که مریض بود از اون طرف هم حالش گرفته شد حالا مامانی تصمیم گرفته دیگه بعد از ظهر ها هم که 2روز در هفته بود دیگه کلاس نره چون میگه هم باید شما با عجله بیایی و هم من با عجله برم آخه الان تقریبا از اول مهر ماه حدود 2 ماه که دیگه مامانی به تنهایی از دوقلوها نگهداری میکنه و همین که مامانی از کل...
30 آبان 1390

یکسری از شیرین کاری های ایلیا تا قبل از دو سالگی

ایلیا کوچولو سوار موتوری که داییش برای تولد یکسالگیشان هدیه داده   هندوانه خوردن ایلیا در هفت ماهگی (تمام سر و صورتش را هندوانه ای کرده)   وقتی ایلیا خان پشت ماشین داییش برای اولین بار رانندگی میکند   مدلهای خواب ایلیا ،معلوم نیست با فکر خوابیده یا کاملا ریلکس خوابیده   چهره ایلیا وقتی یواشکی سراغ کمدش میرود و داخلش مینشیند ایلیا خانه مامان بزرگ مامانش مشغول تلفن صحبت کردن ایلیا آماده پشتک زدن شده و دوست داره نگاهش کنیم ایلیا در حال بوس کردن نان است چون میداند نان چه ارزشی دارد وقتی ایلیا پایه های جعبه ابزارش را با پیچ نصب میکند ایلیا ...
29 آبان 1390

عید سعید غدیر خم

سلام ایلیای مامان دیروز عید سعید غدیر خم بود این عید ،عید بزرگی برای شیعیان است در این عید حضرت محمد (ص) ،حضرت علی (ع) را به جانشینی خودش بر می گزیند به همین دلیل به این عید ،عید ولایت هم می گویند درواقع این عید ، عید تمام آنهایی است که سید هستند و جدشان به حضرت علی (ع) بر می گردد پسرم شما و خواهرت هم از طرف مادری سید هستید چون بابایی شما سید است من و دایی علی و خاله مونا هم جزء سادات هستیم و جد پدریمان به حسینی ها برمی گردد مامان بزرگ و بابابزرگ مامان ملیکا که خدا رحمتشان کند هر دو سید حسینی بودند در این روز همه به دیدن سیدها میروند و از آنها عیدی می گیرند  عزیزهای مامان عیدتون مبارک باشه م...
25 آبان 1390

پیک نیک رفتن دوقلوها

رفتیم به پارک در بهار 89 تقریبا 6 ماهگی بفرمایید شما هم سیب بخورید ما رفتیم پارک باز هم رفتیم به پارک در تابستان 89 تقریبا 8 ماهگی   رفتیم سیزده بدر در بهار 90 تقریبا یک سالگی اگر چشمهای شما هم موقع آفتاب اذیت میشود لطفآ مثل ما  عینک آفتابیتون را بزنید  ...
23 آبان 1390

بارش برف و کلمه ها تازه بچه ها

پسرم سه شنبه هفته پیش بود که هوا یکدفعه خیلی سرد شد و از آسمان برف آمد طوری که همه جا سفید شده بود شما و داداشت هم از پنجره بیرون را تماشا میکردید و وقتی بارش برف و باران را می دیدید کیف میکردید  کلمه های شما تقریبا" در سن ٢١ و نیم ماهگی: چایی - دارو - ماه -  آقا جون  - مرسی - اُتاق  - ماشین - بزرگ - سی دی - پلو -  ماهی  بَف یعنی برف باون یعنی بارون شَبَت یعنی شربت نبا یعنی نبات آماس یعنی آدامس دشویی یعنی دستشویی اُغالی یعنی الاغی شَوار یعنی شلوار غوغ یعنی دوغ مَمک یعنی نمک دَنون یعنی دندون قُقان یعنی قرآن آباجی یعنی آبجی ...
23 آبان 1390

دوقلوها با وسایل بازی در خانه های بازی

ویانا و ایلیا وقتی کوچولو بودند سُرسُره بازی را بیشتر از تاب بازی دوست داشتند ایلیا و ویانا عاشق ماشین بازی هستند و همش فرمان ماشین را از هم میگرفتند ایلیا در استخر توپ مشغول بازی کردن است وقتی ایلیا توپها را بر میدارد و آماده پرتاب میکند مثل حرفه ای ها فرمان را میچرخاند انگار چندین سال راننده است بچه ها برای اولین بار سوار تاب برقی شده بودند سریع رفت روی صندلی نشست و نقاشی می کشید در حالی که سوار هلی کوپتر بودند با این حال به امیر حسین میگفتند کنار ما باش با چه هیجانی قایق را تکان میدهد و بازی میکند مامان جان سوار بالن هم همدیگر را میبوسید چه صحنه ا...
18 آبان 1390

عید سعید قربان

ایلیا جان فردا عید سعید قربان است این عید آنهایی است که به مکه مُشرف شده اند این روز روزی است که حضرت ابراهیم پسرش اسماعیل را در راه خدا و به دستور خدا خواست که قربانی کند همانموقع وحی آمد که دست نگهدار در امتحان الهی پیروز شدی و خداوند گوسفندی را برای ایشان فرستاد تا قربانی کند برای همین است که آنهایی که حج واجب رفته اند در این روز گوسفند قربانی میکنند من از طرف شما و ویانا و بابا وحید این روز را به تمام حجاج مخصوصا بابایی و مامانی تبریک میگویم عید همه مبارک باد   ...
15 آبان 1390

دامنه لغات ایلیا

( کلماتی که ایلیا از اول آبان ٩٠ تا ١٥ آبان ٩٠ به زبان آورده است ) دامنه لغات ایلیا روز به روز وسیع تر میشود چند روز پیش وقتی ایلیا عکسهای روی موبایل خاله مونا را نگاه می کرد و خاله مونا بهش میگفت حالا عکس بعدی همانموقع یکدفعه ایلیا گفت بعدی یعنی ایلیا معنی کلمه بعدی را فهمید و این کلمه را تلفظ کرد کلمه های جدید : میز - عقب - موز - دور - باشه - پایین - انار - سیب  - آتیش - ماشین - بشین - پاشو - قند - باز - بغل - ماست - آبجی مُب یعنی مبل گو یعنی گوش َاَبس یعنی اسب آه آه یعنی بذار اینجا آهان یعنی بله مَدی یعنی مهدی پَدر یعنی پِدر بِبَشید یع...
15 آبان 1390